کد مطلب:314619 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

گفتم چهل روز صبر کن
مرحوم مغفور شیخ جلیل منصرف (رحمه الله) كه از مهاجران دوره ی منحوس كمونیستی زمان لنین لعین بوده و در آبادی بزرگ مشهور به شوط از محال ماكو اقامت كرده بود نقل می كرد:

23. در بحران كمونیستی، یكی از رفقا را دیدم كه سخت ناراحت بود. از او پرسیدم: چه حالی رخ داده؟ گفت: من كافر خواهم شد. زیرا فلان شخص كمونیست دیشب در قهوه خانه به ساحت مقدس حضرت عباس علیه السلام جسارت كرد و ما هم قدرت دفاع نداشتیم. من هم (شیخ مذكور) دست به ریش خود برده و گفتم: چهل روز صبر كن اگر مبتلا نگردید من هم روحانیت (ملایی) خودم را ترك خواهم كرد و از هم با حالت ناراحتی و عصبانی جدا شدیم. و سپس آن ظالم را دیدم كه سر و صورتش چنان پوشیده كه غیر از دو چشمش دیده نمی شد و قادر به سخن گفتن نبود. ما به همان حالت گذشته و به ایران پناهنده شدیم. (و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون). [1] .


[1] سوره ي شعراء، آيه ي 227.